کد مطلب:150241 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:189

خالص ترین نهضت، پایدارترین حرکت
امام پس از رسیدن خبر شهادت مسلم خواستند نهضت خود را از هر انگیزه غیرالهی پاك كنند. امام نگفتند من نمی روم، بلكه به اصحاب گفتند: شما بروید. اگر مسئله صرف حاكمیت كوفه بود كه این اصحاب هم بهتر است بیایند. امام در موقعی كه از مكه بیرون آمدند فرمودند: «من كان فینا باذلا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا» [1] (كسی كه می خواهد خون قلبش را بذل كند بیاید). تا هر كسی در جبهه حسین علیه السلام می ماند، شهادت را تماما خود انتخاب كند نه اینكه دنیایابی او را به این مسیر كشانده باشد، و حال شرم رفتن داشته باشد، و نه یك تعهد عصبی آغشته به غیرت جاهلی انگیزه این همراهی باشد. چرا كه این نهضت باید خالص ترین نهضت بماند چون با ناخالص ترین جبهه ها كه آلوده به ریا و نفاق است روبرو هستند. و خلوص و تقوا، شرط پیروزی بر نفاق و ریا است و جبهه ی حسین علیه السلام با چنین خلوص و تقوایی تا قیام قیامت عامل پیروزی بر ریا و نفاق شد، زیرا كه هر چیز به اندازه ای كه خلوص در آن حاكم است، خدایی است، و هر چیز خدایی، چون خدایی است باقی و پایدار است.

اگر می خواهید قلبتان با امام متحد شود، هم باید مطمئن شوید كه ناخالص ترین جبهه ممكن جبهه ی یزید است، و هم خالص ترین جبهه ممكن، جبهه امام حسین علیه السلام است، در این باره روایت داریم: همه ی ائمه در جبهه ی حق و دشمنانشان در جبهه ی باطل هستند، هر راه حقی هست، فقط در جبهه ی حسین علیه السلام است و فقط با روش حسینی می توان با دشمن مقابله كرد. بنده فكر می كنم كه امام خمینی رحمه الله بسیار شبیه امام حسین علیه السلام عمل كردند و لذا در هیچ جبهه ای هم


شكست نخوردند. به عنوان مثال: در بحث انجمن های ایالتی و ولایتی و بحث كاپیتولاسیون و... امام پیروز شدند. این كه هنوز نهضت اسلامی ما دشمن برانداز است به جهت حاكمیت روح حسینی در این نهضت است. زندان رفتن و تبعید شدن امام را شكست مپندارید، چرا كه ملاك پیروزی به اندازه عقب نشینی دشمن از طمع خود است، نه به اندازه زخم برداشتن بدن ما. ببینید آیا توانستید سنت الهی را حاكم كنید یا نه؟

از جمله مقامات عرفانی در عرفان مقام «ان» و مقام «كأن» است. امام حسین علیه السلام می دانند كه در كربلا شهید می شوند. اما وقت آن چه موقعی است؟ گاهی كلیات قضیه به صورت اجمال برای امام روشن است، یعنی مقام «كأن». و هر چه به حادثه نزدیكتر می شوند تطبیق آسمانی حادثه، با وقوع زمینی آن بیشتر می شود. یعنی به مقام «ان» می رسند. و تفصیل آن بر اجمالش غلبه می كند، امام گاهی سئوال می كنند و خواب اصحاب را می پرسند چون دنبال گمشده ای می گردند، یعنی بدین وسیله می خواهند جریان را تطبیق دهند. بعد شما می بینید از وسط راه است كه امام می فرمایند: آن گمشده ای كه به ما خبر داده اند در همین مسیر است. [2] . امام كاملا مطلع شدند كه هیچ زمینه استقراری در كوفه نمانده است، ولی راه را ادامه دادند، گویا گمشده ای را می یافتند كه در همین مسیر باید به دنبالش بگردند. ولی آن گمشده فقط یك قطعه زمین نبود، یك مقامی بود كه باید آن مقام بر اساس درخشندگی های امام، در زمینی به نام كربلا و در قطعه ای از تاریخ، برای بشر ظاهر شود و امام شدیدا به دنبال آن احوالات و كمالاتی بودند كه در شرایط تحقق چنین حادثه ای از قله وجودشان سرازیر شود.


شما خود پیامبر صلی الله علیه و آله را در نظر بگیرید كه، تلاش می كردند دستورات خدا را عمل كنند و تمام شرایط را آماده كنند تا از طریق قلب مبارك ایشان یك دین برای بشر بیاید و دین اسلام از این طریق محقق شود، چرا كه اسلام یك حادثه نیست، بلكه یك حقیقت است.


[1] لهوف، ص. 53.

[2] از مدينه تا كربلا - در بطن عقبه ارشاد مفيد ص. 223.